به این وبلاگ وارد نشوید!

کوچک اما محال

خدایا؛
فقط یه “نقطه” می‌خوام ازت،
که بشه باهاش همه‌چی رو تموم کرد.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت17:16توسط ... |
به اینم میگن زندگی

خدایا
قربون دستت
میشه بگی دکمه کنسلش کجاست؟
به اندازه کافی بدبختی دانلود کردیم. بسه دیگه.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت17:14توسط ... |
بازدم های اجباری

خدایا؛
خیلی خسته ام.
میشه فردا صب بیدارم نکنی دیگه؟

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت17:9توسط ... |
نوشته های روی یخچال 7

به زودی این مکان به کمد تغییر کاربری خواهد یافت.

امضا: عشقت!

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت15:45توسط ... |
نوشته های روی یخچال 6

نیام خونه ببینم بستنی ها تموم شده.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت15:40توسط ... |
نوشته های روی یخچال 5

فردا سالگرد ازدواجمونه. همینجوری گفتم مثه این ۱۵ سال نشه بگی یادم رفته و کادو نگیری!

بچه‌ها رو هم می‌فرستم خونه مامانت

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت15:39توسط ... |
نوشته های روی یخچال 4

عزیزم صبح قشنگت بخیر. بدون صبحونه نری سر کار. چای بذار و صبحونه‌ات رو درست کن. همه چیز توی یخچال هست. حاضر شد، من رو هم بیدار کن.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت15:37توسط ... |
نوشته های روی یخچال 3

اخبار هواشناسی گفت امروز بارون میاد.

عصر میای دنبالم با هم به یاد اون وقتا پیاده و خیس از بارون برگردیم خونه؟

:)

 

هنوزم اندازه اولین بارون دوستت دارم…

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت15:32توسط ... |
نوشته های روی یخچال

قهر بسه، وقتی اومدم خونه بغلم کن…لطفن.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:59توسط ... |
نوشته های روی یخچال

تو که درکم نمی‌کنی

لااقل ظرفا رو بشور.

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:54توسط ... |